سرلشکر خلبان علیاکبر قربان شیرودی یا علیاکبر شیرودی (متولد دی ۱۳۳۴ در بالاشیرود تنکابن – شهادت ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ در بازیدراز دشت ذهاب) خلبان جنگی ایرانی بود.
وزن | 585 گرم |
---|---|
ابعاد | 7 × 7.5 × 16.5 سانتیمتر |
پتینه | برنزی, سفید استخوانی, سفید دودی |
هنگامی که علیاکبر کودک بود، پدرش تحت تأثیر خوابی که دیده بود به تعلیم قرآن او توجه کرد. در دوران دبستان نیز نهتنها از نظر جسمی جثهای درشت داشت، بلکه از نظر هوش و استعداد نیز از بسیاری از همسالان خود برتر بود. بعد از اتمام دوره ابتدایی و کسب رتبه شاگرداولی، به دلیل نبودِ دبیرستان در روستای بالاشیرود، در دبیرستان شیرود در ششکیلومتری محل سکونتش ادامه تحصیل داد. وی که از مشکلات مالی خانواده آگاه بود، از طریق کارگری و کشاورزی به پدرش کمک میکرد.علیاکبر قربان شیرودی در سال آخر دبیرستان جهت یافتن کار به تهران رفت و در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۵۰ با افکار و مبارزات آیتالله خمینی آشنا شد و شروع به مطالعه معارف و کتابهای ادیان مختلف، همچنین کتب فلسفی و سیاسی از جمله نوشتههای مرتضی مطهری کرد.
علیاکبر قربان شیرودی، در سال ۱۳۵۱ وارد دوره مقدماتی خلبانی شد و پس از مدتی برای گذراندن دوره کامل به پادگان هوانیروز اصفهان منتقل شد. با اتمام دوره خلبان بالگرد کبری به این موضوع پی برد که نفوذ آمریکاییها در ارتش و فرهنگ کشور بیش از آن است که تصور میشد. وی پس از پایان دوره خلبانی بهعنوان خلبان به استخدام ارتش درآمد و به پادگان هوانیروز کرمانشاه منتقل شد. در این ایام با احمد کشوری، که از همشهریانش نیز بود، آشنا شد.وی در دوران مبارزات انقلاب، اعلامیههای آیتالله خمینی را در کرمانشاه پخش میکرد و در آستانه پیروزی انقلاب همراه با حجتالاسلام آل طاهر مسئولیت حفاظت از کرمانشاه بهویژه رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را بر عهده گرفت. در غائله کردستان داوطلبانه به این منطقه شتافت و در مقابل گروههای ضد انقلاب به مبارزه پرداخت. در همین دوره و در ۲۴سالگی بهعنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد.
شیرودی در جنگ پاوه نیز نقش تعیینکنندهای در گرفتن این شهر ایفا کرد، به طوری که هاشمی رفسنجانی به نشانهسپاسگزاری از وی گفت:شیرودی حق بزرگی بر این کشور دارد.شیرودی پس از سه سال مبارزه با احزاب کُرد در غرب کشور، به اصرار روحانیون و همرزمان پاسدارش در ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ به مدت یک ماه به مرخصی رفت، اما بیش از ۱۰ روز در تنکابن نماند و با شنیدن حمله عراق به جنوب ایران به منطقه بازگشت. در آن چند روز نیز با اینکه مخالفان در تعقیب او بودند، وی بدون محافظ و تنها با یک قبضه کلت کمری که از سید احمد خمینی هدیه گرفته بود در تنکابن تردد میکرد و اغلب اوقات با لباس کار به میان روستاییان میرفت و در کشتزارها به سالخوردگان کمک میکرد.با شروع جنگ ایران و عراق به منطقه کرمانشاه رفت. وی هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده پادگان تخلیه و انبار مهمات منهدم شود، از دستور سرپیچی کرد.در طول ۱۲ ساعت پرواز، وی بهعنوان تنها موشکانداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد. بنی صدر دو هفته بعد به او ارتقای درجه داد، اما خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش این بود که کارشکنیهایی که به نظرش بنی صدر میکرد و بیتفاوتی برخی از فرماندهان را به آیتالله خمینی خبر دهد. در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا یافت، اما طی نامهای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ چنین نوشت: اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمودهاند، منظوری جز پیروزی اسلام نداشتهام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفتهام؛ لذا تقاضا دارم درجه تشویقیای که به اینجانب دادهاند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیارسومی که بودهام، برگردانید.
آخرین عملیات پروازیِ خلبان شیرودی در بازی دراز دشت ذهاب صورت گرفت. عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپارهانداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپسگیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سرپل ذهاب گسیل میکند که گلوله یکی از تانکهای عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز شهید گردید.جنازه شهید شیرودی پس از تشییع باشکوه در شهر شیرود تنکابن به خاک سپرده شد.
منبع : ویکی پدیا
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.